مردمی كه با بیپروايی در امر گناه و بیحالی در امر طاعات، ادّعای «خوف و رجا» دارند و احیاناً به هنگام استماع آيات عذاب و صحنههای هولانگيز روز جزا، آه و افغان سر داده، آب از ديدگان خويش فرو میريزند، اينان بدانند كه در ادّعای خود کاذبند و بر اساس همین ادّعای کاذب به نزد خداوند عليم مسئوليّت عظيم دارند، اين امام اميرالمؤمنين علی(ع) است كه میفرمايد:
... یَدَّعِی بِزَعْمِهِ أنَّهُ یَرْجُو اللهَ کَذَبَ وَ الْعَظِیمِ! مَا بَالُهُ لا یَتَبَیَّنُ رَجَاؤُهُ فِی عَمَلِهِ؟! فَکُلُّ مَنْ رَجَا عُرِفَ رَجَاؤُهُ فِی عَمَلِهِ إِلَّا رَجَاءَ اللهِ فَإِنَّهُ مَدْخُولٌ وَ کُلُّ خَوْفٍ مُحَقَّقٌ إِلَّا خَوْفَ اللهِ فَإِنَّهُ مَعْلُولٌ...[1]
... [كسی كه در عمل، پيروی خواهش نفس كرده و از گناه اجتناب نمیورزد و در عين حال] به گمان خويش ادّعا میكند كه به خدا اميدوار است، سوگند به خداوند بزرگ كه دروغ میگويد! چگونه است حال او كه اميدواریاش به خدا در عمل و كردارش نمودار نمیباشد؟ شگفتا! هر كس [به چيزی] اميدوار باشد، امیدواری او از كردارش پيداست، مگر اميد و رجای به خدا كه مغشوش و ناخالص است و هر ترسی مسلّم و محقّق است [آثار آن در آدم ترسيده آشكار است] مگر ترس از خدا كه معلول است [آثار آن در مدّعی خوف از خدا نامعلوم است]...
از بزرگی نقل شده است كه:
لَیْسَ الْخائِفُ مَنْ یَبْکی وَ یَمْسَحُ عَیْنَیْهِ. بَلْ مَنْ یَتْرُکُ ما یَخافُ اَنْ یُعاقَبَ عَلَیْهِ.[2]
خائف آن نيست كه میگريد و چشمهای خود را میمالد. بلكه خائف آن است كه هر كاری را كه ترس عقاب دارد، ترک میکند.
و همچنين گفتهاند خوف، آن تازيانهی تأديب الهی است كه بر قلبهای دورافتادگان از ساحت قرب خدا فرود میآید تا بر احساس درد، از کجروی دست بردارند و رو به خدای خويش آورند. همچون تازيانهای که بر کودک نادان هرزه گرد میزنند تا متأدّب به آداب کمال گردیده، راه تحصيل علم و ادب پيش گيرد.
حال اگر آن تازيانهی تأديب، بسيار نرم و نازک و بیدرد و اَلم[3] باشد، تأثیری در ادب كردن آن كودک عیّار نخواهد داشت. به همين منوال اگر آن تأثّر قلبی كه از شنيدن آيات عذاب و تحذيرات خدا و اوليای خدا در انسان بهوجود میآيد و احیاناً چشمها را هم میگرياند و آه از سينه و داد از نای بر میآورد، طوری دردانگيز نباشد كه آن آدم گريان دلسوختهی نالان را از ارتكاب گناه و عصيان باز داشته و به طاعت حق وادارد، طبيعی است كه «خوف» به معنای واقعیاش نخواهد بود و تأثيری در سوق انسان به سوی خدا نخواهد داشت. بلكه آن، نوعی «حدیث نفس» و یا حال زودگذری خواهد بود که غالباً بر اثر مشاهده یا تصوّر صحنهی هولانگیز در قلب پدید میآید و آنگاه همين كه آن صحنه از برابر چشم و تصوّر انسان برطرف شد، دل به همان غفلت پيشين خود باز میگردد.
از رسول خدا(ص) منقول است:
اِذا اَحَبَّ اللهُ تَعالَی عَبْداً، اِبْتَلاهُ حَتّی یَسْمَعَ تَضَرُّعَهُ.[4]
هرگاه خداوند تعالی بندهای را دوست بدارد، گرفتارش میسازد تا تضرّع و زاری او را بشنود.
امام زينالعابدين(ع) به حضور خدا عرضه میدارد:
وَ لا یُنْجینی مِنْکَ اِلاّ التَّضَرُّعُ اِلَیْکَ وَ بَیْنَ یَدَیْکَ.[5]
مرا جز تضرّع به سوی تو و زاری در حضور تو، از [عذاب] تو نجات نمیبخشد.
در آنچه به حضرت موسی(ع) وحی شده،آمده است:
یا مُوسَی کُنْ إذَا دَعَوْتَنی خَائِفاً مُشْفِقاً وَجِلاً عَفِّرْ وَجْهَکَ لِی فِی التُّرَابِ وَ اسْجُدْ لِی بِمَکَارِمِ بَدَنِکَ... وَ نَاجِنی حِینَ تُنَاجِینی بِخَشْیَةٍ مِنْ قَلْبٍ وَجِلٍ.[6]
ای موسی، به هنگامی كه مرا میخوانی [به اقتضای درک عظمت و جلال من] ترسان و هراسان باش و روی خود را برای [تضرّع در حضور] من به خاک بمال ... و با گرامیترین اعضای بدنت سجده به پیشگاه من آور و با قلبی خائف و بیمناک [از جلال و کبریای من] به مناجات من پرداز.
به حضرت عيسی(ع) وحی شده است:
یَا عِیسَی اُدْعُنی دُعَاءَ الْغَرِیقِ الْحَزِینِ الَّذِی لَیْسَ لَهُ مُغِیثٌ.[7]
ای عيسی! مرا بخوان مانند غريق به گرداب افتادهی غمناكی كه فريادرسی ندارد.
یَا عِیسَی أطِبْ لِی قَلْبَکَ وَ أکْثِرْ ذِکْری فِی الْخَلَواتِ وَ اعْلَمْ أنَّ سُرُوری أنْ تُبَصْبِصَ إلَیَّ کُنْ فِی ذَلِکَ حَیّاً وَ لا تَکُنْ مَیِّتاً.
ای عيسی! قلب خود را برای من پاكيزه بساز و در خلوتها بسيار ياد من كن و بدان كه خشنودی من در اين است که در حضور من تذلّل نموده و خاضع گردی و در اين كار زنده باش و مرده مباش [يعنی بكوش تا اعمال بدنیات از قلبی زنده و بيدار و هشيار برخيزد. نه يک سلسله افعالی خشک و مرده كه توأم با خوابرفتگی و بیحالی دل باشد].
از امام صادق(ع) منقول است كه:
إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَعْلَمُ مَا یُرِیدُ الْعَبْدُ إذَا دَعَاهُ وَ لَکِنَّهُ یُحِبُّ أنْ تُبَثَّ إلَیْهِ الْحَوائِجُ فَإذَا دَعَوْتَ فَسَمِّ حَاجَتَکَ.[8]
بدون شکّ، خدا میداند آنچه را كه بنده به هنگام دعا میخواهد، ولكن دوست دارد كه نيازمندیها به طور آشكارا به درگاهش عرضه شود. حال، وقتی دعا میكنی حاجتت را نام ببر.
در تورات آمده است:
یا مُوسی! اِنِّی لَسْتُ بِغافِلٍ عَنْ خَلْقِی. وَلکِنْ اُحِبُّ اَنْ یَسْمَعَ مَلائِکَتِی ضَجیجَ الدُّعاءِ مِنْ عِبادِی وَ تَری حَفَظَتِی تَقَرُّبَ بَنِی آدَمَ اِلَیَّ بِما اَنا مُقَوّیهِمْ عَلَیْهِ وَ مُسَبِّبُهُ لَهُمْ.[9]
ای موسی، من بیخبر از خلق خويش [و حوايجشان] نيستم. وليكن دوست دارم كه فرشتگان من، ناله و آواز دعا از بندگانم بشنوند و نگهبانان من [كه به حفظ اعمال عباد از جانب من مأمورند] ببينند كه چگونه بنیآدم به سبب آنچه من نیروی تسلّط به آن را بر آنان و سببیّت و اثربخشی را به آن دادهام، به من تقرّب میجویند.
از امام باقر(ع) منقول است كه رسول خدا(ص) فرمود:
خداوند تبارک و تعالی فرموده است:
فَلا یَتَّکِلِ الْعَامِلُونَ عَلَی أعْمَالِهِمُ الَّتِی یَعْمَلُونَهَا لِثَوابِی فَأنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أتْعَبُوا أنْفُسَهُمْ وَ أعْمَارَهُمْ فِی عِبَادَتِی کَانُوا مُقَصِّرِینَ غَیْرَ بالِغِینَ فِی عِبَادَتِهِمْ کُنْهَ عِبَادَتِی فِیمَا یَطْلُبُونَ عِنْدِی مِنْ کَرَامَتِی وَ النَّعِیمِ فِی جَنَّاتِی وَ رَفیعَ الدَّرَجَاتِ الْعُلی فِی جِوارِی وَ لَکِنْ بِرَحْمَتِی فَلْیَثِقُوا وَ بِفَضْلِی فَلْیَرْجُوا وَ إلی حُسْنِ الظَّنِّ بِی فَلْیَطْمَئِنُّوا فَإنَّ رَحْمَتِی عِنْدَ ذَلِکَ تُدْرِکُهُمْ وَ مَنِّی یُبَلِّغُهُمْ رِضْوانِی وَ مَغْفِرَتِی تُلْبِسُهُمْ عَفْوِی. فَإنِّی أنَا اللهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ وَ بِذَلِکَ تَسَمَّیْتُ.[10]
اهل عمل [و عبادتكنندگان] كه برای رسيدن به پاداش من كارهای [عبادی] خود را انجام میدهند، تكيه بر اعمالشان ننمايند [اعمال خويش را كافی در تأمين سعادتشان ندانند]. چه آن كه آنان هر چه بكوشند و خود را در تمام مدّت عمر به رنج و تعب بيفكنند، در هر حال از حقيقت امر عبودیّت در حدّ تقصير خواهند بود و به اتّكال عبادتشان نخواهند توانست به آنچه از من میخواهند از كرامت و زندگی خوش در بهشت و درجات بلند و عالیرتبه در جوار من نايل گردند. وليكن بايد [در عين حالی كه با اهتمام شديد به انجام اعمال عبادی خويش میپردازند] تكيه به "رحمت" من نمايند و اميدوار به "فضل" من بوده و به "خوشگمانی" نسبت به من دلگرم و مطمئن باشند. چه آن كه در اين موقع و با اين شرايط است كه رحمت من شامل حالشان میگردد و مَنّ و لطف و عنايت من، آنها را به رضوان من میرساند و آمرزش من، لباس عفو مرا بر آنان میپوشاند. چرا كه من [آری من] خداوند بخشايندهی مهربانم و به این [نامهای حَسَن] نامیده شدهام.
از امام باقر(ع) سؤال شد: كدام نوع عبادت افضل است؟ فرمود:
مَا مِنْ شَیْءٍ أفْضَلَ عِنْدَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أنْ یُسْئَلَ وَ یُطْلَبُ مِمَّا عِنْدَهُ وَ مَا أحَدٌ أبْغَضَ إلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّنْ یَسْتَکْبِرُ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لا یَسْألُ مَا عِنْدَهُ.[11]
هيچ چيز نزد خدا برتر و والاتر از اين نيست كه [بندگان] از آنچه نزد اوست از او بخواهند و احدی پيش خدا مبغوضتر از آن آدمی نيست كه از عبادت وی [یعنی دعا] كبر ورزيده و از آنچه نزد اوست از او نخواهد.
از رسول خدا(ص) مأثور است كه:
اِنَّ اللهُ یُحِبُّ السّائِلَ اللَّحُوحَ.[12]
خداوند، سائل الحاحگر [طلبكنندهی مصرّ] را دوست میدارد.
از امام صادق(ع) منقول است كه:
إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَرِهَ إلْحَاحَ النَّاسِ بَعْضِهِمْ عَلَی بَعْضٍ فِی الْمَسْألَةِ وَ أحَبَّ ذَلِکَ لِنَفْسِهِ إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أنْ یُسْألَ وَ یُطْلَبَ مَا عِنْدَهُ.[13]
خداوند عزّوجلّ نمیپسندد كه مردم در مقام حاجتطلبی از يكديگر الحاح كنند و اصرار بورزند [ولی] این [الحاح] را دربارهی خود دوست میدارد كه از او بخواهند و آنچه را نزد اوست از وی طلب كنند.
از رسول خدا(ص) منقول است كه:
اُدْعُوا اللهَ تَعالَی وَ اَنْتُم مُوقِنُونَ بِالاِجابَةِ.[14]
خداوند تعالی را بخوانيد در حالی كه يقين به اجابت داريد.
از امام صادق(ع) است که:
اِذا دَعَوتَ، فَظُنَّ اَنَّ حاجَتَکَ بِالْبابِ.[15]
هنگامی كه دعا میكنی، معتقد باش [آنچنان مطمئن به اجابت پروردگارت كه گويی] حاجتت دَمِ درِ خانه است.
1- خوف چیست و خايف کیست؟
2- شرایط جلب رحمت خدا چیست؟
[1]ـ شرح نهجالبلاغهی فیضالاسلام، خطبهی 159، قسمت دوّم خطبه.
[2]ـ جامعالسّعادات، ج ۱، ص ۲۱۸.
[3]ـ الم: درد.
[4]ـ المحجّةالبیضاء، ج ۲، ص ۲۹۳.
[5]ـ از جملات دعای 48 صحیفهی سجّادیه.
[6]ـ کافی، ج 8، ص 44.
[7]ـ کافی، ج 8، ص 138.
[8]ـ کافی، ج 2، ص 476.
[9]ـ المحجّةالبیضاء، ج 2، ص 302.
[10]ـ کافی، ج 2، ص ۷۱.
[11]ـ کافی، ج 2، ص ۴۶۶.
[12]ـ المحجّةالبیضاء، ج 2، ص ۲۹۵.
[13]ـ کافی، ج 2، ص ۴۷۵، ح۴.
[14]ـ المحجّةالبیضاء، ج 2، ص ۲۹۴.
[15]ـ کافی، ج 2، ص ۴۷۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت